دانلود ویدئو

جمله و معنی put در زبان انگلیسی

راسا فریز

جمله با put و معنی put در زبان انگلیسی

فهرست آموزش

بروزرسانی شده در 29ام دی , 1402

در این آموزش رایگان زبان انگلیسی جمله با put  و معنی put در زبان انگلیسی را به شما می‌گوییم. سلام به همراهان گروه آموزشی راسا و علاقه‌مندان به یادگیری زبان انگلیسی و مخصوصا دوستانی که به مقاله‌های ”راسا فریز” علاقه دارند. در این مقاله قصد داریم عبارت‌ها و فریزهای با put را به شما دوستان عزیز راسا زبان بگوییم. به عبارت‌های زیر توجه کنید و آن‌ها را در زبان انگلیسی روزمره خودتان استفاده کنید. ترجمه جمله‌های انگلیسی به فارسی آمده است.


معنی Put away و جمله با Put away

Put away

to return (something) to the correct or proper place. If you put something away, you put it into the place where it is normally kept when it is not being used.

معنی Put away به فارسی برگرداندن (چیزی) به جای درست یا مناسب. اگر چیزی را کنار بگذارید، زمانی که از آن استفاده نمی‌شود، آن را در محلی قرار می‌دهید که معمولاً در آنجا نگهداری می‌شود.

   You never put away your toys.

    هرگز اسباب بازی‌های خود را سرجایش نمی‌گذارید.

 Put away your money! I won’t accept money from you.

  پول خود را کنار بگذارید! من از شما پول نمی گیرم

 The teacher asked the students to put away their phones during the lecture.

  معلم از دانش آموزان خواست که گوشی های خود را در طول سخنرانی کنار بگذارند.

It is not yet time to put away warm winter clothes.

هنوز زمان کنار گذاشتن لباس های گرم زمستانی نرسیده است.

The brute has now been put away for life.

وحشی اکنون برای زندگی کنار گذاشته شده است.

He wanted them put away for life. …

او می خواست آنها را مادام العمر کنار بگذارند. …

Savers who have diligently put away money all their lives are unlikely to spend it in one go.

پس‌اندازهایی که در تمام عمر خود با پشتکار پول را کنار گذاشته‌اند، بعید است که آن را یکجا خرج کنند.

I was trying to hold down two jobs and putting away money.

سعی می کردم دو شغل را نگه دارم و پول را کنار بگذارم.

معنی Put out و جمله با Put out

Put out

to make something stop burning (fire, candle, cigarette); to switch off a light

معنی Put out به فارسی کاری کنی که چیزی نسوزد (آتش، شمع، سیگار). برای خاموش کردن چراغ هم استفاده میشه.

   It’s late at night; put out the lights and go to sleep.

    آخر شب است؛ چراغ ها را خاموش کن و بخواب.

   Remember to put out the candle before you leave.

    به یاد داشته باشید که قبل از رفتن شمع را خاموش کنید.

 Put out your cigarette before entering the building.

  قبل از ورود به ساختمان سیگار خود را خاموش کنید.

She tried to light a candle but the rain put it out.

سعی کرد شمعی روشن کند اما باران آن را خاموش کرد.

He crossed to the bedside table and put out the light.

به سمت میز کنار تخت رفت و چراغ را خاموش کرد.

Paula had put out her luggage for the coach.

پائولا چمدانش را برای مربی گذاشته بود.

I slowly unpacked the teapot and put it out on the table.

به آرامی قوری را باز کردم و روی میز گذاشتم.

معنی Put off و جمله با Put off

Put off

to delay doing something, especially because you do not want to do it; to wait until the last minute to do something

معنی Put off به فارسی به تأخیر انداختن انجام کاری، به خصوص به این دلیل که نمی خواهید آن را انجام دهید. برای انجام کاری تا آخرین لحظه صبر کنید.

  I always put off my homework until the last minute.

   من همیشه تکالیفم را به لحظه آخر موکول می کنم.

 It’s a bad habit to put off work until the last minute.

  به تعویق انداختن کار تا آخرین لحظه عادت بدی است.

 I can’t put off going to the dentist any longer.

  من دیگر نمی توانم مراجعه به دندانپزشکی را به تعویق بیاندازم.

معنی Put on و جمله با Put on

Put on

the act of wearing clothing or jewelry; to start or host an event

معنی Put on به فارسی عمل پوشیدن لباس یا جواهرات؛ شروع یا میزبانی یک رویداد هم معنی میده.

  I put on my jacket before I go outside.

   قبل از اینکه برم بیرون کاپشنم را پوشیدم.

 The singer will put on a show this weekend.

  این خواننده آخر هفته برنامه اجرا خواهد کرد.

 Remember to put on your necklace before going to the wedding.

  به یاد داشته باشید که قبل از رفتن به عروسی گردنبند خود را بیاندازید (بپوشید).

جمله سازی با put on در انگلیسی

I put on a sweater and went outside.

ژاکت پوشیدم و رفتم بیرون.

Put your socks on before you leave the house.

 قبل از خروج از خانه جوراب خود را بپوشید.

I put on lipstick before I went to the restaurant.

قبل از رفتن به رستوران رژ لب زدم.

You should put your new perfume on tonight.

امشب باید عطر جدیدت رو بزنی

He put on his sunglasses and went outside.

عینک آفتابی اش را زد و رفت بیرون.

You can put a movie on once the kids go to bed.

وقتی بچه ها به رختخواب رفتند، می توانید فیلم بگذارید.

معنی Put aside جمله با Put aside

Put aside

to save time or money so that you can use it later; to stop thinking or worrying about something

معنی Put aside به فارسی برای صرفه جویی در زمان یا پول به طوری که بتوانید بعداً از آن استفاده کنید. دست از فکر کردن یا نگرانی در مورد چیزی برداشتن.

 Let’s put some money aside for our retirement.

  برای بازنشستگی خود مقداری پول کنار بگذاریم.

 Why don’t we put aside our concerns and start doing it now?

  چرا نگرانی‌هایمان را کنار نمی‌گذاریم و از هم‌اکنون شروع به انجام آن نمی‌کنیم؟

 Every day, Laura puts aside $1 to buy a birthday present for her mom.

  لورا هر روز یک دلار برای خرید یک هدیه تولد برای مادرش کنار می گذارد.

معنی Put back جمله با Put back

Put back

to return something to the place where it belongs; to delay a planned event

معنی Put back به فارسی برگرداندن چیزی به جایی که به آن تعلق دارد. به تاخیر انداختن یک رویداد برنامه ریزی شده.

 Can you please put the remote control back after you use it?

  میشه لطفا بعد از استفاده، ریموت کنترل را دوباره برگردانید؟

 I’m afraid that we have to put the trip back until next week.

  من می ترسم که باید سفر را به هفته آینده به عقب بیاندازیم.

 We will need to put the meeting back in case we can’t contact him.

  در صورتی که نتوانیم با او تماس بگیریم، باید جلسه را به عقب بیاندازیم.

معنی Put in و جمله با Put in

Put in

to install a piece of equipment or furniture; to elect someone; to invest your time or effort

معنی Put in به فارسی نصب یک قطعه تجهیزات یا مبلمان؛ انتخاب کسی؛ سرمایه گذاری روی زمان یا تلاش خود.

 They’ve put in a lot of time and effort to complete the project.

  آنها زمان و تلاش زیادی را برای تکمیل پروژه صرف کرده اند.

 We had a new air-conditioner put in yesterday.

  دیروز یک کولر گازی جدید گذاشتیم.

 No one put in for him.

  هیچ کس او را انتخاب نکرد.

معنی Put across و جمله با Put across

Put across

to successfully communicate ideas and thoughts to someone

معنی Put across به فارسی انتقال موفقیت آمیز ایده ها و افکار به کسی است.

 He was struggling to put his ideas across in the debate.

  او در تلاش بود تا ایده های خود را در مناظره مطرح کند.

 Jenny tried to put her messages across through her body language.

  جنی سعی کرد پیام هایش را از طریق زبان بدنش به دیگران منتقل کند.

 He put his viewpoints across well and won the competition.

  او نظرات خود را به خوبی بیان کرد و در این رقابت پیروز شد.

معنی Put forth/forward و جمله با Put forth/forward

Put forth/forward

to suggest a plan or person

معنی Put forth/forward به فارسی پیشنهاد یک طرح یا شخص است.

 His new plan has been put forth.

  طرح جدید او ارائه شده است.

 He put forth a proposal for the marketing plan for the next three months.

  او پیشنهادی برای طرح بازاریابی برای سه ماه آینده ارائه کرد.

 Thinking that he suited the position, Mark put himself forward as a candidate.

  مارک که فکر می کرد برای موقعیت مناسب است، خود را به عنوان یک نامزد معرفی کرد.

معنی Put up with و جمله با Put up with

Put up with

to accept someone or something that is unpleasant

معنی Put up with به فارسی پذیرش کسی یا چیزی که ناخوشایند است (تحمل کردن)

 Her dad has put up with her disrespect for years.

  پدرش سالها بی احترامی او را تحمل کرده است.

 I don’t understand how he can put up with his wife.

  من نمی فهمم او چگونه می تواند با همسرش کنار بیاید.

 I can’t stand him anymore. I can’t put up with the messes he makes every day.

  من دیگر نمی توانم او را تحمل کنم. من نمی توانم با بی نظمی هایی که او هر روز می کند تحمل کنم.



 

این مقاله شامل ۱۰ ویدئو و ۱۰ قسمت از جمله با put است.

جمله با put در انگلیسی قسمت اول

معنی put across و جمله با put aside

Phrasal verb (put)

Put s.th across

توضیح دادن ایده و عقیده‌ت طوری که مردم متوجه بشوند

He was trying to put across a serious point

او داشت سعی می‌کرد که یک نکته مهمی را توضیح بده!

Put sth aside

پول پس‌انداز کردن،پول کنار گذاشتن

She put €30 a week aside for food

او سی یورو در هفته پول برای غذا میزاره کنار

Put sth aside

وقت آزاد کردن و اختصاص دادن به چیزی

Be sure to put aside an hour for a trip to the museum

مطمئن بشو که یک ساعت وقت برای گَشت موزه اختصاص بدی


قسمت دوم

جمله با put away و معنی put away

Phrasal verb (put)

Put sth away

چیزی رو در جای خودش قرار دادن

He put his toys away every night

او هر شب اسباب‌بازی‌هایش رو سر جای خودش میزاره

Put sth away

پول پس‌انداز کردن

We’re putting some money away for expenses

ما داریم برای هزینه‌هامون مقداری پول پس‌انداز می‌کنیم

Put sb away

کسی رو به زندان انداختن

The judge is going to put the guilty away for life

قاضی می‌خواهد مقصر(گناهکار) رو برای تمام عمر به زندان بندازه (منظور حکم حبس ابد هست)


 قسمت سوم

جمله با put back معنی put back

Phrasal verb (put)

 put s.th away ?  to eat or drink a lot

خوردن یا نوشیدن زیاد

▪️ Jack can really put away the food.

جک واقعا میتونه زیاد غذا بخوره

put sth back ? to put something in the place it was before it was moved :

چیزی رو سر جای قبلی‌ش گذاشتن

▪️ Put the milk back in the fridge.

شیر رو بگذار توی یخچال

 put somebody/s.th back ? to cause someone or something to be in the state or situation they were in before :

باعث اینکه یک نفر یا یک چیز در شرایط یا موقعیت قبلی باشه که قبلا بوده!

▪️ The program should put 250 people back to work.

برنامه باید ۲۵۰ نفر رو برگردونه سر کار!


قسمت چهارم

Phrasal verb (put)

put sth back ? to arrange for an event to start at a later time or date

موکول کردن به وقت دیگر

▪️ The meeting has been put back until next Thursday.

جلسه تا پنجشنبه بعدی به تعویق افتاده است.

put sth back ? to delay a process or activity by a number of weeks, months etc. :

تاخیر افتادن در پروسه یا فعالیتی برای هفته‌ها، ماه‌ها و …

▪️ This fire could put back the opening date by several weeks.

این آتش میتونه تاریخ بازگشایی رو هفته‌‌ها عقب بندازه!

put sth back ?  to make someone or something have something they had before :

باعث اینکه یک نفر یا یک چیزی، داشته باشه یک چیزی رو که قبلا داشته است.

▪️ This should put a smile back on his face.

این باید خنده رو به صورتش برگردونه


 قسمت پنجم

جمله با put down و معنی put down

Phrasal verb (put)

Put down

زمین گذاشتن چیزی

Put those bags down for a minute

اون کیف‌ها رو یک دقیقه بگذار زمین

Put sb down

تحقیر کردن کسی

Stop putting yourself down

بسه خودت رو تحقیر نکن

Put down

نوشتن چیزی

Put down your name and address

اسم و آدرس خودتون رو بنویسید


 قسمت ششم

جمله با put down و put in و put off

Phrasal verb (put)

Put the phone down

قطع کردن تماس تلفنی

She put the phone down on me

او تلفن رو بِروی من قطع کرد

Put in

نصب کردن وسیله و یا قطعه

We want to put in a new bathroom

ما میخواییم یک حمام جدید نصب کنیم

Put off

به تاخیر افتادن

The match has been put off until tomorrow

مسابقه تا فردا به تاخیر افتاد


 قسمت هفتم

جمله با  put out

Phrasal verb (put)

Put out

خاموش کردن آتش

Fire fighters put out the fire

آتش‌نشانان آتش رو خاموش کردند

Put out

خاموش کردن لامپ یا هر وسیله برقی یا الکترونیکی

Please put the light out

لطفا لامپ رو خاموش کن

Put out

چیزی رو بیرون از خانه بردن و گذاشتن

Remember to put the box out before you leave

یادت باشه قبل ترک کردن خونه جعبه رو ببری بزاری بیرون


 قسمت هشتم

جمله با  put together

Phrasal verb (put)

Put together

جمع آوری اطلاعات و یا ایده

It took a day to put the proposal together

جمع آوری پروپوزال یک روز وقت گرفت

Put together

سرهم کردن وسیله،ماشین یا قطعات

I can’t work out how to put this table together

نمی‌تونم این میز رو روی هم سوار کنم(سرهم کنم)


قسمت نهم

جمله با  put up

Phrasal verb (put)

Put up

ساخت و ساز

They’re putting up a new office in the center of town

اون‌ها دارند یک دفتر جدید در مرکز شهر می‌سازن

Put up

افزایش نرخ و قیمت چیزی

Big stores admit they dare not put prices up

فروشگاه‌های بزرگ اقرار کردن که جرات نکردند قیمت‌ها رو ببرند بالا


قسمت دهم

Put your tongue out

زبون درازی کردن به کسی

You’re putting me on!

داری منو دست می‌اندازی، شوخیت گرفته

Put on weight

چاق شدن، وزن گرفتن

Put your faith in sb/sth

باور داشتن کسی یا چیزی که بتونه کمک کننده باشه

Put sb to trouble

کار اضافی و یا دردسر و مشکل برای کسی ایجاد کردن

Put an end to sth

خاتمه کاری مضر و غیر قابل پذیرش


تمرین فریزال ورب put در انگلیسی

برای تمرین شما دوست عزیز ، جمله زیر رو به انگلیسی کامنت کنید تا خوب یاد بگیرید.

۱. آنها بهترین دوست هم هستن و آنها می‌توانند حالات بد یکدیگر را درک کنند.
2. زن نشست و بی‌حوصله غذایش را خورد.


و امیدوارم فریزال ورب و جمله با put در انگلیسی را یاد بگیرید که خیلی در این زمینه به شما کمک می‌کند، خیلی خوشحالیم که در سایت راسا می‌توانیم این جمله‌های پرکاربرد و مهم زبان انگلیسی را به شما علاقه‌مندان آموزش دهیم.

و دوستان عزیز برای اینکه از این به بعد از این جمله‌ها درست استفاده کنید بهتر است که با آن‌ها مثال بیشتری بزنید. یادتان باشد بهترین کار این است که همین الان در قسمت نظرها نظر خود و مثال خودتان را برای ما بگذارید.

و آموزش‌های دیگر ما که در زمینه‌های گرامر، نحوه یادگیری و تفاوت جزئی اما مهم، شاه کلید مکالمه، راسا فریز … هستند را مطالعه کنید و راستی اینستاگرام راسازبان را دنبال کنید.

منبع و جمع‌آوری: گروه آموزشی راسا

مدرس: سجاد شریفیان

 

تمام فریزال ورب ها در انگلیسی

فریزال ورب ها در انگلیسی

سمت راست بالاترین امتیاز است! چپ کمترین!

میانگین امتیاز تعداد آرا

تا به حال رای داده نشده است. اولین نفر باشید!

فرم را پرکنید در گام کوچک شرکت کنید!

"*" قسمتهای مورد نیاز را نشان می دهد

لطفا فارسی تایپ کنید
لطفا ایمیل اصلی‌تان را وارد کنید
صحیح وارد کنید مثل ۰۹۱۲۳۴۵۶۷۸۹

3 دیدگاه برای “جمله با put و معنی put در زبان انگلیسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تلفن همراه *

یادگیری زبان انگلیسی را همین الان شروع کنید، مینی دوره گام در چهار سطح!

۳۸ درس رایگان! همین الان فرصت رو از دست نده!

"*" قسمتهای مورد نیاز را نشان می دهد

لطفا فارسی تایپ کنید
لطفا ایمیل اصلی‌تان را وارد کنید
صحیح وارد کنید مثل ۰۹۱۲۳۴۵۶۷۸۹